۱۳۸۷ مرداد ۸, سه‌شنبه

پالايش زبان پارسي

دکتر کزازي از استادان به نام زبان فارسي هستند که در سخنانشان تمام واژگان بيگانه رایج را با واژگان موجود در زبان فارسي يا معادل هاي نو جايگزين مي کنند. اين ويژگي، سخنان استاد کزازي را براي من شنيدني و دلچسب کرده است.

ديروز متن گفت و گويي با دکتر کزازي را خواندم که در آن از لزوم معادل سازي براي تمامي واژگان بيگانه راه يافته به زبان فارسي سخن گفته بودند. باور ايشان اين است که حتي اگر مردم اين جايگزين هاي نو را به کار نبرند، دست کم مي بايست که اين جايگزين ها در زبان فارسي وجود داشته باشند. همچنين ايشان يادآور شده بودند که اين زبان پيوند ما با پيشينه فرهنگي مان است و در صورت صدمه ديدگي اش ارتباطمان با هويت فرهنگي مان قطع مي شود.

امروز به سخنان ايشان و واژه "دبيره" که به جاي "خط" به کار برده بودند فکر مي کردم. اين پرسش به ذهنم آمد که اگر پالايشي تا اين اندازه جدي در زبان فارسي رخ دهد و جايگزين هايي براي اين همه واژه عربي موجود در زبان فارسي برگزيده شوند آنوقت چه کسي مي تواند معني حتي يک جمله از ادبيات فارسي پس از اسلام را بفهمد؟ از ادبيات پيش از اسلام ايران هم که دستمان خالي است. آيا آسيب هاي فرهنگي ناشي از چنين پالايشي بيش از آسيب هاي حاصل از ورود واژگان بيگانه به زبانمان نيست؟

به گمانم چنان اقدامي از پارادوکسي دروني رنج مي برد: نگاه داشتن جامعه در خلاء ناممکن است. پالايشي آنچناني، خلائي فرهنگي ايجاد مي کند که جامعه را به سوي فرهنگي ديگر با زباني ديگر مي راند.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

والا چاره درد ما اینه که دل و زبونمون یکی باشه. حالا هر زبونی میخواد باشه. بدبختانه فعلا چیزی که یکی نیست دل و زبانه. مردم برای رسیدن به هر مقام و ثروتی از هیچ دروغ و غیبتی صرفنظر نیکنند. همون ریشه های عقب ماندگی و پس رفتگی