با دیدن این عکس از محمد مصدق دلم به درد آمد. پیرمردِ تنها مانده چه ساده و مظلومانه در دادگاه خفته است. و من در پیکر تکیده و رنجور از مبارزه او پیکر مردممان را می بینم. مردمی که دیرزمانی برای آینده ای روشن تلاش کرده اند و هر بار ناامید شده اند. مردمی که در هیاهوی اطرافیان، خستگی و رنجوریشان نادیده گرفته شده است.
دریغ از امیدهایی که ناامید می شوند دریغ!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر