۱۳۸۷ مرداد ۱۸, جمعه

هان ای دل عبرت بین

چند روزی است که کتاب "دو قرن سکوت" آقای عبدالحسین زرین کوب را می خوانم. با اینکه در جای جای این کتاب ردّ ناسیونالیسم تند ایرانی دیده می شود اما، شاید ارزش یکبار خواندن را داشته باشد. در اینجا بخشی از چاپ دوم این کتاب را، که حدود نیم قرن پیش به چاپ رسیده، با اندکی تغییر در نگارش، می آورم:

"... با اینهمه دولت ساسانی بر رغم شکوه و عظمت ظاهری که داشت، به سختی روی به پستی و پریشانی می رفت. در پایان سلطنت نوشروان، ایران وضعی سخت متزلزل داشت. سپاه یاغی بود و روحانیت روی در فساد داشت. فسادی که در وضع روحانی بود، از قدرت و نفوذ موبدان برمی خاست. تشتت و اختلاف در عقاید و آراء پدید آمده بود و موبدان در ریا و تعصب و دروغ و رشوه غرق بودند. مزدک و پیش از او مانی، برای آنکه تحولی در اوضاع روحانی و دینی پدید آورند، خود کوششی کردند اما نتیجه ای نگرفتند. کار مزدک با مقاومت روحانیان و مخالفت سپاهیان مواجه شد و موجب فتنه و تباهی گشت... پرویز نیز با آنکه در جنگها کامیابی هایی داشت، از اشتغال به عشرت و هوس فرصت آنرا نیافت که نظمی و نسقی بکارهای پریشان بدهد. جنگهای بیهوده او نیز با آنهمه تجملی که جمع آورده بود، جز آنکه خزانه مملکت را تهی کند نتیجه ای نداد. فتنه ای که دست شیرویه را بخون پدر آلوده ساخت از نیرنگ سپاهیان و روحانیان بود. و از آن پس، این دو طبقه چنان سلطنت را بازیچه خویش کردند که دیگر از آن جز نامی نمانده بود...

... بدینگونه سپاهیان یاغی و روحانیان فاسد را پروای مملکت داری نبود و جز سودجویی و کامرانی خویش اندیشه دیگر نداشتند. پیشه وران و کشاورزان نیز، که بار سنگین مخارج آنان را بر دوش داشتند، در حفظ این اوضاع سودی گمان نمی بردند. بنابراین مملکت بر لب بحر فنا رسیده بود و یک ضربت کافی بود که آنرا به کام طوفان حوادث بیفکند. این ضربتی بود که عرب وارد آورد..."


دوقرن سکوت، چاپ دوم، فصل نخست، صفحه سی و هفت

۱ نظر:

ناشناس گفت...

به نظر میرسه مقصودت از آوردن مطلب میخوای نتیجه بگیری وضعیت فعلی دست کمی از وضعیت گذشته نداره و به یک بادی بنده. بله درسته ، با نظرت موافقم. متاسفانه از تاریخ معدود حکامی درس گرفتند!