۱۳۸۶ بهمن ۹, سه‌شنبه

یاد باد آن روزگاران یاد باد

امشب در خلوت شیرین شامگاهانم، مطالب پیشین این وبلاگ را مرور کردم. "سهم من از بوسه باد" را. و نظرات گرم و صمیمی شمارا بر حاشیه آن . و دیدم که در این یک سال اخیر، دلمشغولی های روزانه، ناخواسته حال و هوای گذشته ام را بیرنگ کرده اند. دوستان هم دیگر مانند گذشته نمی نویسند. گاه هفته ای می گذرد و اثری از مطلبی جدید نیست. و من که هر روز صبح، پیش از روشن کردن چراغ، کامپیوتر را روشن می کنم ؛ ناراحت می شوم که اینطور اسیر لقمه های نان شده ایم.

بر گروه همکلاسان دبیرستان هم سکوت سنگینی حکمفرماست. بیست و چهارم ژانویه تولد حسین میرزاخانی بود. هیچ کس تبریک نگفت. من هم که روز بیست وششم برایش پیام تبریک فرستادم هیچ پاسخی نگرفتم. امیدوارم هر کجا که هست سلامت باشد.

از گروه همکلاسان که دست شسته ام. از همان اوایل هم مشخص بود که با تنوع افکار و سلایقی که داریم نمی توانیم حتی سه ماه یکبار هم دور هم جمع شویم. اما به این حلقه سیصد و شصت درجه ای هنوز امیدوارم. اگرچه روز به روز کم توان تر و ساکت تر می شود.

هیچ نظری موجود نیست: